خلاصه داستان: یک سال پس از از دست دادن پدرش، ریدلی و مادرش گلوریا به استرالیای غربی نقل مکان کردند تا با پدربزرگ جدا شده ریدلی، اسپنسر زندگی کنند. زمانی که اسپنسر در آنجا تلاش می کند با ریدلی ارتباط برقرار کند اما همه تلاش ها معمولاً منجر به همکاری می شود...
خلاصه داستان: پس از فروریختن یک معدن الماس دورافتاده در شمال کانادا، یک راننده جاده یخی «بزرگ دکل» باید یک ماموریت نجات غیرممکن را بر فراز یک دریاچه یخ زده هدایت کند تا معدنچیان به دام افتاده را نجات دهد.
خلاصه داستان: چارلی، یک یتیم آمریکایی عاقل، بیخانمان، با جادویی به پادشاهی چین باستانی Sanxingdui منتقل میشود، جایی که یک تیم رنگارنگ از ابرقهرمانان برای دفاع از شهر در برابر یک فاتح وحشی به کمک او نیاز دارند.
خلاصه داستان: دختری را دنبال می کند که برای احقاق حق برادر کشته شده اش توسط افسران پلیس فاسد مبارزه می کند. او از یک شریک سابق و شریک سابقش کمک می گیرد، آنها با یک گروهبان پلیس بسیار مورد توجه و محافظت شده روبرو می شوند که نمی خواهد باشد.
خلاصه داستان: حرکت نمی کند، فکر نمی کند، فقط می کشد. برای یک زن جوان، یک رویارویی تصادفی با این موجود فراطبیعی ویرانگر است. فرانکی یاد می گیرد که وقتی مانکن را می بینید، ممکن است هیچ پایانی در چشم نباشد، به جز شما...
خلاصه داستان: ویلی ونکا جوان و فقیر با رویاهای باز کردن مغازه ای در شهری که به شکلات هایش معروف است، متوجه می شود که این صنعت توسط کارتلی از شکلات سازان حریص اداره می شود.
خلاصه داستان: هنگامی که کشف یک مصنوع باستانی نیروی شیطانی را آزاد می کند، Ghostbusters جدید و قدیمی باید برای محافظت از خانه خود و نجات جهان از عصر یخبندان دوم به نیروهای خود بپیوندند.