خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: شر وحشتناکی ظهور کرده است. گرگ ها یک بار دیگر زوزه می کشند، اما تنها گرگینه ای مانند اسکات مک کال، می تواند هم متحدان جدید را جمع کند و هم دوستان مورد اعتماد را برای مقابله با دشمنی که می تواند قوی ترین و مرگبارترین باشد، متحد کند.
خلاصه داستان: الهام گرفته از وقایع واقعی یک مادر مجرد تگزاس غربی در قرعه کشی برنده می شود و به همان سرعت آن را هدر می دهد و دنیایی از دلشکستگی را پشت سر می گذارد. سالها بعد، در حالی که جذابیتش تمام می شود و جایی برای رفتن ندارد، او برای بازسازی زندگی اش می جنگد...
خلاصه داستان: ویرا، یک شوونیست مرد، به دنبال یک عروس با مجموعه شرایط از پیش تعیین شده خود است. با این حال، او به طور غیرمنتظره ای با Keerthi که نقطه مقابل انتظارات او است، ازدواج می کند. وقتی حقیقت آشکار شود چه خواهد شد؟
خلاصه داستان: ایولین و پسر غافلش زیگی به دنبال جایگزینی برای یکدیگر می گردند، در حالی که اولین ناامیدانه تلاش می کند تا یک نوجوان بی ادعا را در پناهگاه خود تربیت کند، در حالی که زیگی در تعقیب یک زن جوان باهوش در مدرسه دست و پا می زند.
خلاصه داستان: جس، مادر و پرستار جدا شده، با دختر و پسر کوچکش اوون به خانه مزرعه قدیمی خود نقل مکان می کند. مدت کوتاهی پس از استقرار، اوون توسط سگ گاز گرفته می شود و در نتیجه یک عفونت مرموز ناشی از گاز گرفتگی ایجاد می شود.