خلاصه داستان: راجو با اورمیلا در نیوزلند ملاقات می کند. آنها عاشقانه سریعی دارند و همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه راجو باید به هند سفر کند. زمانی که او آنجاست، با شارمیلا، باردار و از دست دوست پسرش، ملاقات می کند. او قبول می کند که وانمود کند ...
خلاصه داستان: دوشیانت و جایا دوستان دوران کودکی هستند. دوشیانت با وجود فقر خانواده اش، یک آرزوی بزرگ در زندگی دارد: تبدیل شدن به یک خواننده موفق. آیا او به جاه طلبی خود خواهد رسید؟
خلاصه داستان: بینا به عنوان یک بازیگر صحنه کار می کند و با مادر بیوه خود سبک زندگی ضعیفی دارد. یک روز هنگام بازگشت به خانه توسط بانکه و دو مرد دیگر مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، اما راجان به کمک او می آید. او را به خانه همراهی می کند و به زودی هر دوی آنها ...
خلاصه داستان: عمار نات، خیابانی و فقیر، با فروش بلیط سینما و تنقلات فست فود (بهل پوری) در خارج از سالن های سینما امرار معاش می کند. او تحت بال یک سیاستمدار و رئیس "حزب گاریبون کی"، شانکار نارایان، به او اجازه داده شده است ...
خلاصه داستان: ننه جایسالمر به همراه مادرش سارلا و خواهرش سومان در جیسالمر راجستان سبک زندگی ضعیفی دارد. پدرش از بی سوادی سارلا سوء استفاده کرد، اموال آنها را فروخت و متواری شد و این سه نفر را رها کرد تا در بهترین حالت زندگی کنند...