خلاصه داستان: میخائیل تیموفیویچ کلاشنیکف که به عنوان راننده تانک در سال 1941 در طول جنگ جهانی دوم مجروح شد، آخرین مسلسل شوروی را از کار میبیند. از آنجایی که او همچنین یک مخترع است، شروع به بهبود می کند و در سال 1947 به ساخت AK-47 حمله می کند.
خلاصه داستان: پینوکیو جوان برای دیدن دنیا از خالق نابغه خود ژپتو همراه با اسب تیبالت فرار می کند و به سیرک مسافرتی می پیوندد که توسط قاتل مودجافوکو اداره می شود.
خلاصه داستان: آلشا پوپوویچ باید توگارین زمی را بگیرد و پول دزدیده شده را با کمک یک اسب سخنگو (که همیشه صحبت می کند و در مورد همه چیز نظر دارد)، یک مادربزرگ دانا، یک الاغ و یک زیبارو لیوبوا بازگرداند.
خلاصه داستان: اکنون که ایوان در آستانه 21 سالگی است، او اکنون بزرگ شده و در نهایت به اندازه کافی بزرگ شده است تا با واسیلیسا زیبا ازدواج کند. اما زمانی که واسیلیسا در مسکو مدرن ربوده می شود و به دام می افتد، ایوان و دوستانش باید برای نجات به امروز سفر کنند...
خلاصه داستان: 3 قهرمان با هم متحد می شوند تا شاهزاده کیف را از دست ملکه شیطانی که سعی می کند جوانی و زیبایی خود را با استفاده از جادو بازیابد، نجات دهند.
خلاصه داستان: دو دوست، خرس پاتریک و خرگوش اسکار، به طور تصادفی از یک توله خرس گریزلی مراقبت می کنند. آنها با هم به ماجراجویی می پردازند تا بچه خرس را به مادر و بابای مورد نظرش تحویل دهند.
خلاصه داستان: یک لک لک احمق به اشتباه یک بچه پاندا را به در اشتباهی تحویل می دهد. یک خرس، یک موز، یک ببر و یک خرگوش در یک ماجراجویی سخت اما سرگرم کننده در بیابان قرار می گیرند تا پاندا را به خانه واقعی خود بازگردانند.
خلاصه داستان: شاهزاده باربارا مخفیانه عاشق شاهزاده ادوارد است. هنگامی که راسو کارمند پست یواشکی از پادشاه می خواهد که او را با باربارا ازدواج کند، او فرار می کند. هیولای شیرین بوگی تمام تلاش خود را انجام می دهد تا به باربارا کمک کند تا پادشاهی را نجات دهد.