خلاصه داستان: یک جوان تازه ازدواج کرده به املاک خانوادگی با شکوه شوهرش در ساحلی بادی در انگلیس می رسد و خود را در حال مبارزه با سایه همسر اولش، ربکا، می بیند که میراثش مدت ها پس از مرگ او در خانه باقی می ماند.
خلاصه داستان: یک کارآفرین جوان پویا خود را در یک اتاق هتل با جسد معشوق مرده خود محبوس می بیند. او یک وکیل معتبر را برای دفاع از او استخدام می کند و آنها با هم کار می کنند تا بفهمند واقعا چه اتفاقی افتاده است.
خلاصه داستان: یک مدیر تبلیغاتی جوان شیکاگو معتقد است زنی که در یک کافه می بیند عشق دیرینه اوست. اعتقاد او منجر به وسواس می شود، زیرا او زندگی خود را به تعویق می اندازد تا او را دنبال کند.
خلاصه داستان: یک مامور برای یک سازمان مخفی کار می کند که از فناوری کاشت مغزی برای سکونت در بدن دیگران استفاده می کند - در نهایت آنها را به انجام ترور برای مشتریان پردرآمد سوق می دهد.
خلاصه داستان: یک زوج شیطان پرست داغدار، یک زن باردار را می ربایند تا بتوانند از یک طلسم باستانی برای قرار دادن روح نوه مرده خود در فرزند متولد نشده او استفاده کنند، اما در نهایت بیش از آنچه برایش چانه زده بودند احضار می کنند.
خلاصه داستان: دو نفر در زمان های مختلف زندگی می کنند. سئو یون در زمان حال زندگی می کند و یانگ سوک در گذشته زندگی می کند. یک تماس تلفنی این دو را به هم متصل می کند و زندگی آنها به طور غیرقابل برگشتی تغییر می کند.
خلاصه داستان: یک کارآگاه بچه مشهور، که اکنون 32 سال دارد، همچنان به حل همان معماهای پیش پا افتاده بین خماری ها و حملات دلسوزی به خود ادامه می دهد. تا اینکه یک مشتری ساده لوح اولین پرونده "بزرگسال" خود را برای او می آورد تا بفهمد چه کسی دوست پسرش را به طرز وحشیانه ای به قتل رسانده است.
خلاصه داستان: گروهی از دوستان به آینه ای برخورد می کنند که به عنوان دریچه ای برای یک "چندجهان" عمل می کند، اما به زودی متوجه می شوند که وارد کردن دانش از طرف دیگر به منظور بهبود زندگی آنها عواقب خطرناکی به همراه دارد.
خلاصه داستان: مسافری که اخیراً بیوه شده است توسط یک قاتل خونسرد ربوده می شود تا به بیابان فرار کند، جایی که مجبور می شود با عناصر مبارزه کند زیرا تعقیب کننده اش به او نزدیک می شود.
خلاصه داستان: جوزف و خانوادهاش در بیابان دور افتاده به عنوان تلهگذار خز زندگی میکنند، اما وقتی فکر میکنند با بازگشت یک گرگ سرکش شکار میشوند، آرامش آنها به خطر میافتد و جوزف آنها را رها میکند تا آن را دنبال کند.