خلاصه داستان: تاکاگی که اکنون بزرگ شده است، دوباره به مدرسه راهنمایی خود به عنوان یک مربی مراجعه می کند. او در آنجا با نیشیکاتا، همکلاسی سابق خود که قبلاً او را مسخره می کرد، روبرو می شود و اکنون معلم ورزش است. پویایی بازیگوش آنها رزومه می شود، که منجر به تعاملات بیشتر بین این دو می شود.
خلاصه داستان: داستان سه دوست را دنبال می کند که متوجه می شوند قدرت این را دارند که 20 سال با یک عطسه به این طرف و آن طرف بروند. با این حال، آینده آنطور که آنها امیدوار بودند خوب نیست و آنها باید مسئولیت نجات جهان را بر عهده بگیرند.
خلاصه داستان: آدام وارد یک ماجراجویی متقابل می شود تا یک سری از مردان را پیدا کند که می توانند پدر او باشند که هر کدام زندگی متفاوتی دارند که می تواند برای او باشد.
خلاصه داستان: مردی که یکی پس از دیگری با روحی غیرقابل مرگ با دشمنان روبرو شد. غیرت تزلزل ناپذیر و نگرش هرگز تسلیم نشدن او منجر به اولین مدال طلای انفرادی هند در هر شکلی از المپیک شد.
خلاصه داستان: الفت فرزندانش را در سختی بزرگ می کند. او یک دختر و یک پسر به نام یونس دارد که در معدن مس کرمان کار می کند. یک روز در خانه یادداشتی با این ماساژ پیدا می کند: «من و دوستانم به عنوان سرباز وارد جنگ می شویم...
خلاصه داستان: سارا و آیدا دو دوست صمیمی هستند. وقتی آبروی یکی از آنها در خطر است، هر دو سعی می کنند به حل این وضعیت کمک کنند. اما آنها برای حمایت از یکدیگر تا کجا پیش خواهند رفت؟