خلاصه داستان: زنی در دهه شصت خود، پس از از دست دادن همه چیز خود در رکود بزرگ، سفری را در غرب آمریکا آغاز می کند و به عنوان یک کوچ نشین مدرن امروزی زندگی می کند.
خلاصه داستان: میگل، نوازنده مشتاق، در مواجهه با ممنوعیت اجدادی خانوادهاش از موسیقی، وارد سرزمین مردگان میشود تا پدربزرگبزرگ خود، یک خواننده افسانهای را پیدا کند.
خلاصه داستان: چهار کهنه سرباز سیاهپوست زمانی که به ویتنام باز می گردند و به دنبال بقایای رهبر گروه کشته شده خود و ثروت طلایی هستند که او به آنها کمک کرد مخفی شوند، با نیروهای انسان و طبیعت مبارزه می کنند.
خلاصه داستان: زک، مردی مبتلا به سندرم داون، از یک خانه سالمندان مسکونی فرار می کند تا رویای کشتی گیر شدن خود را دنبال کند. بعداً با یک یاغی ملاقات می کند که دوست و مربی او می شود.
خلاصه داستان: سه شمشیرزن مختلف - یک شمشیرزن که در حال کور شدن است، بهترین شمشیرزن در سلسله چوسون، و بهترین شمشیرزن در سلسله چینگ که آرزوی بهترین شدن را حتی در سلسله چوسون دارد - به دلایل خود یکدیگر را ملاقات می کنند.
خلاصه داستان: جوزف و خانوادهاش در بیابان دور افتاده به عنوان تلهگذار خز زندگی میکنند، اما وقتی فکر میکنند با بازگشت یک گرگ سرکش شکار میشوند، آرامش آنها به خطر میافتد و جوزف آنها را رها میکند تا آن را دنبال کند.
خلاصه داستان: یک کهنه سرباز جنگ داخلی قبول می کند دختری را که سال ها پیش مردم کیووا برده بودند، برخلاف میل او به عمه و عمویش تحویل دهد. آنها صدها مایل را طی می کنند و با خطرات جدی روبرو می شوند زیرا به دنبال مکانی می گردند که هر دو بتوانند آن را خانه بدانند.