خلاصه داستان: ایوا که به مجردی بازگشت، به طور اتفاقی با ستاره قرمز تایلندی مارول آشنا شد و از یکدیگر خوشش آمد، در حالی که آدام هنوز امیدوار بود که با تلاش سخت، 78مین بخشش اوا را عوض کند. اوا برای برآوردن آرزوی مادر بیمار لاعلاجش...
خلاصه داستان: یک الکلی که در حال بهبودی است، رابطه خود را با دوست دختر سابق مردی که او و برادرش نیم دهه پیش در یک تصادف رانندگی در حالت مستی کشته بودند، احیا می کند.
خلاصه داستان: در روزهای منتهی به کریسمس، یک وارث جوان و تازه نامزد شده یک حادثه اسکی را تجربه می کند. پس از تشخیص فراموشی، او خود را تحت مراقبت صاحب خانه خوش تیپ و دخترش می بیند.
خلاصه داستان: وقتی تس و خانوادهاش دچار فقدان غیرقابل تصوری میشوند، از یک منبع شگفتانگیز حمایت میشود: پدر بیولوژیکیاش - یک تنبل دوستداشتنی از طرف اشتباه - و نوجوان بزهکار جذاب اما خطرناک...
خلاصه داستان: کمدی رمانتیک داستان دو نفر است که به عشق اعتقاد دارند، اما به نظر می رسد هرگز نمی توانند معنای واقعی آن را بیابند. در پیچ و تاب وحشیانه ای از اتفاقات، سرنوشت هر یک را در مسیر طوفانی سال نو قرار می دهد و کمدی و هرج و مرج به وجود می آید.
خلاصه داستان: جس درست قبل از کریسمس توسط دوست پسرش اخراج می شود، اما والدینش هنوز هم می خواهند کریسمس را با او جشن بگیرند تا پسرشان دور باشد. سپس او با پسر عمویش ملاقات می کند، اما وقتی او برمی گردد، کریسمس بسیار پیچیده تر می شود.
خلاصه داستان: هیلی و جیمز جوان و عاشق هستند. هر دوی آنها تصمیم دیوانه وار یکسانی را برای تعویض قطار و غافلگیری یکدیگر می گیرند. با عبور از کنار یکدیگر در ایستگاه، آنها کاملاً غافل هستند که به تازگی کریسمس را عوض کرده اند.