خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: الهام گرفته از وقایع واقعی یک مادر مجرد تگزاس غربی در قرعه کشی برنده می شود و به همان سرعت آن را هدر می دهد و دنیایی از دلشکستگی را پشت سر می گذارد. سالها بعد، در حالی که جذابیتش تمام می شود و جایی برای رفتن ندارد، او برای بازسازی زندگی اش می جنگد...
خلاصه داستان: ویرا، یک شوونیست مرد، به دنبال یک عروس با مجموعه شرایط از پیش تعیین شده خود است. با این حال، او به طور غیرمنتظره ای با Keerthi که نقطه مقابل انتظارات او است، ازدواج می کند. وقتی حقیقت آشکار شود چه خواهد شد؟
خلاصه داستان: ایولین و پسر غافلش زیگی به دنبال جایگزینی برای یکدیگر می گردند، در حالی که اولین ناامیدانه تلاش می کند تا یک نوجوان بی ادعا را در پناهگاه خود تربیت کند، در حالی که زیگی در تعقیب یک زن جوان باهوش در مدرسه دست و پا می زند.
خلاصه داستان: هزار و پانصد سال پس از جنگ خدایان، بهشت رو به زوال گذاشت. یانگ جیان، خدای ارلنگ، با کار به عنوان شکارچی امرار معاش می کرد. یک روز به یانگ جیان دستور داده شد تا مرد جوانی که برادرزاده خودش بود را شکار کند.
خلاصه داستان: تال 17 ساله به تازگی با پدر و مادرش به یک شهر کوچک نقل مکان کرده است، زیرا مادرش شغل جدیدی در پلیس محلی پیدا کرده است. پس از کشته شدن وحشیانه یک دانش آموز در یک مهمانی که تال در آن شرکت می کند، به یک شاهد اصلی تبدیل می شود. آیا قاتل حیوان بود؟ یک گرگ؟