خلاصه داستان: پس از اینکه دزدی از مغازه گروفروشی کج میشود، دو تبهکار به یک مزرعه دورافتاده پناه میبرند تا گرما را از بین ببرند، اما چیزی بسیار خطرناکتر را پیدا میکنند.
خلاصه داستان: الاغی را دنبال میکند که در سفرش با آدمهای خوب و بد روبرو میشود، شادی و درد را تجربه میکند و چشماندازی از اروپای مدرن را از طریق چشمانش کشف میکند.
خلاصه داستان: دوستی شدید بین دو پسر سیزده ساله لئو و رمی به طور ناگهانی مختل می شود. لئو در تلاش برای درک آنچه اتفاق افتاده است، به سوفی، مادر رمی نزدیک می شود. «نزدیک» فیلمی درباره دوستی و مسئولیت است.
خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: الهام گرفته از وقایع واقعی یک مادر مجرد تگزاس غربی در قرعه کشی برنده می شود و به همان سرعت آن را هدر می دهد و دنیایی از دلشکستگی را پشت سر می گذارد. سالها بعد، در حالی که جذابیتش تمام می شود و جایی برای رفتن ندارد، او برای بازسازی زندگی اش می جنگد...
خلاصه داستان: ویرا، یک شوونیست مرد، به دنبال یک عروس با مجموعه شرایط از پیش تعیین شده خود است. با این حال، او به طور غیرمنتظره ای با Keerthi که نقطه مقابل انتظارات او است، ازدواج می کند. وقتی حقیقت آشکار شود چه خواهد شد؟
خلاصه داستان: ایولین و پسر غافلش زیگی به دنبال جایگزینی برای یکدیگر می گردند، در حالی که اولین ناامیدانه تلاش می کند تا یک نوجوان بی ادعا را در پناهگاه خود تربیت کند، در حالی که زیگی در تعقیب یک زن جوان باهوش در مدرسه دست و پا می زند.
خلاصه داستان: هزار و پانصد سال پس از جنگ خدایان، بهشت رو به زوال گذاشت. یانگ جیان، خدای ارلنگ، با کار به عنوان شکارچی امرار معاش می کرد. یک روز به یانگ جیان دستور داده شد تا مرد جوانی که برادرزاده خودش بود را شکار کند.